آپوشتان

ماجراهاي ترك مي مي خوردن پرنيا در روز

1390/3/31 15:11
نویسنده : مامان
756 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلكم

خوبي.١٨ ماهت تموم شده و چند روزي ميشه كه داري مي مي خوردن در روز رو ترك ميكني و با يه مي مي شروع كردي.بهت گفتم كه مي مي مامان اوف شده و تو هم دو بار نگاهش كردي و وقتي ديدي كه رنگش قرمز شده (مامانا بهت كلك زد و با رژ لب قرمز اون رو قرمز كرده) گفتي مي مي اوف .قربونت برم كه به مامانت اعتماد كردي و ديگه نگاهش نميكني.عزيز دلم از وقتي مي مي خوردنت كم شده به جاش خيلي خوب غذا ميخوري وبه نظرم كمي داري وزن ميگيري.ولي هر وقت كه مي مي ميخواهي دستت رو ميزاري روي اون يكي مي مي مامان و ميگي مي مي و من خودم رو ناراحت نشون ميدم و ميگم مي مي اوف و تو هم منو نگاه ميكني ميخندي و ميگي مي مي اوف و اين موضوع تا شب ادامه داره.

هفته پيش وقتي داشتي با ماهان توي راهروي خونه مامان بزرگت(مامان بابات) بازي ميكردي زمين خوردي و زير چشمت زخم شده كه من هم با گريه تو گريه كردم و نتونستم جلوي ريختن اشكهام رو بگيرم.

پرنياي خوشگلم تو رو خدا كم شيطنت كن تا اينطوري خودت رو زخمي نكني.الهي مامانا فدات بشه.

با مربي مهد كودكت هم صحبت كردم تا بهمون كمك كنه و تو رو از پوشك بگيريم وقتي پوشك پات نيست كلي خوشحال ميشي و مدام راه ميري و وقتي ميخوام پوشكت كنم گريه ميكني .من هم دوست ندارم پوشكت كنم چونكه تابستونه و من دلم نميخاد تو اذيت بشي .يك كمي با مامان همكاري بكني همه چيز درست ميشه.

خيلي دوستت دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آپوشتان می باشد