آپوشتان

مسافرت و شیرین کاریهات

1390/5/16 11:19
نویسنده : مامان
647 بازدید
اشتراک گذاری

سلام طلایی

خیلی وقته که خاطراتت رو برات نذاشتم.یه مامان تنبل شدم ولی راستش رو بخوای خیلی سرم شلوغه و یکعالمه کار ریخته روی سرم .

عسلکم

راستش برای بار دوم از سر کارم استعفا دادم ولی مدیر عاملم بازم قبول نکرد و به همین خاطر هم یه مرخصی دو هفته ای گرفتم و با بابا و مامان جون پری و تو دختر دلبندم رفتیم تبریز . البته بابا دو روزه برگشت ولی ما دو هفته موندیم و بهمون خیلی خوش گذشت. مخصوصا به تو عسل طلایی.حرف زدنت خیلی پیشرفت کرد و کلی هم برای همه اقوام لوس میشدی چون همه نازت رو میخریدن.به هر حال برای من که خیلی لازم بود چون واقعا داشتم کلافه میشدم هر چند اونجا هم دست از سرم بر نمیداشتن و روزی دو سه ساعت فقط با موبایل حرف میزدم ولی بازم خوب بود .

 

 

عسلکم ازیشرفتهایی که کردی میخوام برات بگم:

پیشرفتهای گفتاری :

مامان:مامانی

بابا:بابا

آنیا:آنایا

رضا: ردا

محمود:مموت

 مریم:مام

خاله:آله

نیکو: کوکو

نگار:اگار

صدیقه:صقه

مصطفی:مفتی

ماهان: اولش میگفتی ماهاان ولی الان میگی ماخان

معصومه: مصوم

عقب: عبق

بهت میگم دادا کو میگی مصوم و بعد میخندی

وقتی یه صدایی ازت بیرون میاد میگم چی بود میگی  دوز  بعد میگم از کجا بود و تو هم پشتت رو نشون میدی البته قسمت دومش رو هم مامان جون پری بهت یاد داده.(ای بی ادب)

وقتی میبرمت دستشویی  میشینی روی صندلیت .دستشویی میکنی و بعد میگی نداره بهت میگم دیگه نداری میگی نه نه نداره.

دستم رو میگیری میگی پاشو پاشو میگم کجا میگی پاشو پاشو بعد پا میشم منو میبری جلوی یخچال میگی باز باز و بعد که در یخچال رو باز میکنم یکی یکی بهم معرفی میکنی : ای سیب - ای آلو - ای آبه - ای نونو - ای طابالی(طالبی) - ای شوقا (شوکولات) - ای شیر - ای آب برتقال و.....

بهم میگی مامانی نانای نانای برات آهنگ میزارم و شروع میکنی به رقصیدن و گاهی پشت چشم هم نازک میکنی ولی خیلی خوشگل میرقصی.

تو واقعا عسلی.

جدیدا توی صندلی ماشینت نمی نشینی ولی میری پشت میشینی و بعد میگی لالا و سرت رو میزاری روی بالشی که برات توی ماشین گذاشتم و میخوابی.

پیشرفتهای رفتاری:

به حرفهام گاهی خیلی خوب گوش میدی و گاهی اصلا گوش نمیدی یعنی اگه بخوای همه چی رو کاملا درک میکنی و گوش میکنی و در کل کاملا همه حرفها رو میفهمی.خیلی دل نازکی و اگه حتی بهت یک کمی اخم کنم زود ناراحت میشی و گریه میکنی و بعد میایی میگی مامانی مامانی بشید و زود بوسم میکنی دو سه تا و من هم از فرصت استفاده میکنم و بهت میگم پیشونیمو ببوس  چشمم رو حالا این یکی رو و ... خلاصه کلی ازت بوس میگیرم.

ضمنا دختر باهوشی هستی و کارها - حرفها و رفتار بقیه یادتت میمونه و تا مدتی همش تکرار میکنی و میگی مثلا چند وقت پیش ماهان توی ماشینشون پی پی کرده بود ووقتی مامانش داشت پوشکش رو تعویض میکرد تو دیده بودی و تا مدتها میگفتی ماهاان پی پی ماهاان پی پی و....

به همه سلام میکنی هر کی رو که میبینی میگی سام  و موقع خداحافظی  میگی بابای.

جیش و پی پی رو میگی  البته گاهی هم از دستت در میره.اون روز بهت گفتم پرنیا جیش داری گفتی نه نداره بعد دستم رو گرفتی رفتیم آشپزخونه و در یخچال رو باز کردیم و مالشعیرخواستی و لیوان رو داشتی سر میکشیدی که جیش هم کردی درست وسط آشپزخونه شر شر و من بد بخت هم شروع کردم به شستن و آب کشیدن.

ولی با همه این کارهات بازم عاشقتم.قلب

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آپوشتان می باشد