آپوشتان

مهد کودک رفتن پرنیا

1390/1/20 9:53
نویسنده : مامان
394 بازدید
اشتراک گذاری

عروسکم سلام

یکهفته ای میشه که میری مهد کودک.

 اسم مهد کودکت : ساوانا

۴ فروردین به پرستارت زنگ زدم که عید رو تبریک بگم که گفت از شنبه دیگه پرنیا رو نیار یعنی ۶ فروردین منم که شوکه شده بودم خداحافظی کردم و گوشی رو گذاشتم بعد هم توی هفته جدید ۳روز خودم خونه موندم و ۳ روز مادر پدرت که برای پرستاری از پسر عمه ات اومده بود خونشون  ما هم تو رو میبردیم خونه عمه ات  ازت مراقبت کرد. مامان جون پری هم که رفته بود مسافرت تبریز و همینکه زونا گرفته بود.اینطوری شد که دیگه کسی نبود که از تو گلم مواظبت کنه و ما به فکر مهد کودک افتادیم.

راستش خیلی برام سخت بود که بری مهد ولی بالاخره تصمیم خودم رو گرفتم چون دیگه نمیشد که دلم رو به این و اون خوش کنم .بعد هم با خودم گفتم که بالاخره تو هم باید توی اجتماع وارد بشی حالا از نوع اجتماع کوچولوها و هر چقدر که زودتر این موضوع برات اتفاق بیفته بهتره زودتر میفهمی که دنیایی که توش زندگی میکنی چقدر بزرگ و رنگیه. به هر حال خدا هر چیزی که به صلاحته همون رو برات پیش بیاره.

بعد از دیدن مهد و مشورت با پدرت مهد رفتنت قطعی شد.

از خدا همیشه خواستم که باهات باشه. خیلی دوستت دارم عزیزکم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آپوشتان می باشد