آپوشتان

درد دل

1389/11/6 9:05
نویسنده : مامان
161 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم هیچ گاه گمان نمی کردم که روزی از روزهای زندگیم را شاهد باشم که :

کودکی چون تو همه زندگیم شود...

و نیروی آسمانی و نابی باشد در دستان کوچکی همچون دستان مهربان تو که وقتی برروی گونه هایم می کشی خستگی هایم را فراموش  کنم...

و نوازش موهایی خرمایی رنگ و نرم دختر کوچکی چون تو بی قراری های مرا آرام کند...

دختر قشنگم

 برق چشمان کنجکاو تو یاد آور هوش سرشار کودکان بازیگوشی است که همیشه همبازی شدن با آنها را دوست داشتم ...

و معصومیت چشمانت که همیشه بادیدنش غمی بزرگ بر دلم می نشیند و نگرانی ای وصف ناشدنی از همه آنچه در آینده روی خواهد داد بر قلبم چیره می کند یادآور معصومیت همه کودکان عالم است...

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آپوشتان می باشد