آپوشتان

تب

1389/11/27 8:06
نویسنده : مامان
187 بازدید
اشتراک گذاری
سلام دخترکم 

خدمات وبلاگ نويسان جوان              www.zibasazi.bahar-20.com

دیروز  وقتیکه از سر کار برگشتم حالت خوب نبود وچیزی نمیخوردی و فقط   می می   میخواستی یک کمی خوابیدی بعدش که بیدار شدی هم سر حال نبودی و هی بهونه میگرفتی بعد هم کلی بالا آوردی .خیلی ترسیده بودم خدا رو شکر که بابات خونه بود.بعد بردمت حموم ویک کمی توی حموم باهم آب بازی کردیم و من موهای خوشگلت رو برات کوتاه کردم بعدش خوابیدی.

شب که خودم میخواستم بخوابم دیدم تب کردی ساعت ۱۲ شب بود که بیدار شدی بهت قطره استامینوفن دادم و پا شویت کردم . دمای بدنت ۲/۳۸ بود تا بالاخره قطره اثر کرد و تبت پایین اومد و ساعت ۵/۱ خوابیدیم.ولی تا صبح من نگرانت بودم و مدام بهت دست میزدم که تب نکنی . صبح مجبور بودم بیام سر کار ولی همش فکرم پیشته .

از پرستارت پرسیدم که بهت چیزی غیر از خوراکیهایی که برات گذاشته بودم داده که بخوری گفت که یک کمی کاکائو خوردی.بهش تاکید کردم که بهت چیزی نده امیدوارم که گوش کنه.

عزیزم خیلی دوستت دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آپوشتان می باشد